بررسی پدیده ی اشیای پرنده ناشناس ( یوفو )
گزارش های تأیید نشده ای در دست است که نشان می دهد در سال1996 ، موجودات فرازمینی بارها در برزیلمشاهده شده و تعدادی از آنها نیز ـ زنده یامرده ـ دستگیر شده اند . در حالی که این رویدادها همچنان در هاله ای از ابهام وشایعات قرار دارند ، جست و جو برای کشف حقیقت ماجرا هنوز ادامه دارد . دکتر عطاء ا. جعفر آبادی ( فرهی منش )
شب سیزدهم ژانویه ی سال 1996 ، فرماندهی دفاع هوا ـ فضایآمریکای شمالی به مقامات برزیلی اطلاع داد که آن شب تعدادی شیء پرنده ی ناشناس رادر آسمان نیم کره ی شمالی ردیابی کرده است و پی گیری حرکت این اجرام نشان دهنده یفرود یک یا چند فروند از آنها در نزدیکیشهر وارژینها » در ایالت میناس ژرایس آن کشور بوده است .
این کشور سر آغاز یکی از جالب ترین حوادث در تاریخ اشیایپرنده ی ناشناس بود که اکنون با عنوان پرونده ی موجودات فرازمینی وارژینها »شهرت یافته است . البته پرونده ی وارژینها همانند حادثه ی 1976 تهران » موردیشسته رفته ، با سندیت رسمی و تأیید شده توسط مقامات مسئول نیست . ( در مورد حادثهی تهران ، بخش آن سوی دانش » را در شماره ی اسفند 86 ببینید ) در واقع همه ینهادهای دولتی درگیر در حادثه از همان ابتدا موضع انکار و سکوت را در پیش گرفتند وامروزه آن چه را که در باره ی حقایق وارژینها در دست داریم ، مدیون کوشش های دوپژوهشگر سخت کوش برزیلی ، اوبیراجارا فرانکو رودریگز » و ویتوریو پاکاچینی »هستیم . آنان بر اساس علاقه مندی و کنجکاوی شخصی ، از بدو گسترش شایعات با تلاشیخستگی ناپذیر ، تمامی کسانی را که شاهد مستقیم وقایع بودند و می شد به ایشان دسترسیداشت ،یافتند ، اظهاراتشان را ثبت کردند ، به مناطق وقوع مشاهدات سر زدند ، گفتههای شاهدان گوناگون را ارزیابی و مقایسه کردند و کوشیدند تا با درجه بندی سندیت اظهاراتو مدارک ، حقیقت مطلب را کشف کنند .
خوشبختانه بر خلاف حادثه رازول » ، اقدام به موقع برایتحقیق کمک زیادی به جلوگیری از تحریف یا مسکوت ماندن حادثه ای کرد که از همانابتدا مقامات رسمی کوشیدند بر آن سرپوش بگذارند . ( در مورد حادثه ی رازول ، بخش آن سوی دانش » را در شماره بهمن 86ببینید )
کاتیا خاویر » ، زن 22 ساله ای بود که همسر و سه فرزندداشت . صبح روز شنبه 20 ژانویه 1996 ، او به همراه لیلیان » و والکوئیراداسیلوا» ، خواهران شانزده و چهارده ساله که از آشنایان او و دانش آموز بودند ،برای کار به منزل خانمی رفتند که در حال نقل مکان به خانه ی جدیدی بود . حدود ساعت3 بعد از ظهر ، آنها پس از جمع آوری و بسته بندی اثاثیه ، داشتند پیاده به منزلخود در محله ی سانتانای وارژینها باز می گشتند .
زمانی که آنان به محله ی موسوم به جاردیم آندره رسیدند ،تصمیم گرفتند از میان قطعه زمین بایر و بزرگی که در مسیرشان بود ، میان بر بزنند .سانتانا درشمال جاردیم آندره قرار دارد . محوطه پر از گیاهان خودرو و علف هایبلندی بود که ارتفاع آنها تا زانو می رسید . 15 متر بیشتر جلو نرفته بودند که چیزیتوجه لیلیان را به خود جلب کرد . هفت ـ هشت متر دورتر از او ، موجود عجیبی درمجاورت ی ساختمان خالی که در حاشیه ی سمت چپ محوطه ی باز قرار داشت ، چمباتمه زدهبود . لیلیان هراسان فریاد زد : نگاه کنید ! » و سپس نظر همراهان وی نیز به آنسو افتاد .
کاتیا به یاد دارد که به نظر وی این موجود هیچ شباهتی به یکمیمون یا مورچه خوار نداشت . او می گوید : ما به خوبی او را دیدیم . »
وضعیت قرارگیری موجود عجیب طوری بود که پهلوی چپ آن به سویدخترها بود ، دست راستش مجاور ساختمان و دست چپش بین پاهایش ، که آنها هم در علفها پنهان بودند ، قرار داشت . آنها نتوانستند دست ها و پاهای آن موجود را ببینند ،ولی چشمان درشت و سرخ رنگ و سه برآمدگی شاخ مانند بر روی سر او ، بسیار ترسناک مینمود . لیلیان بعدا گفت که او پوستی چرب و قهوه ای رنگ داشت و رگ های بزرگی از روی گردن به سوی شانه اش امتداد مییافت . »
موجود عجیب سرش را به سوی آنها گرداند و آنان را دید . سپسدر حالی که به نظر می رسید او هم ترسیده است ، بیشتر در خود فرو رفت ، گویی میکوشید تا خود را پنهان کند . دخترها چند ثانیه هاج و واج به او خیره شدند و سپس درحالی که از ترس جیغ می کشیدند ، به سوی خیابان پشت محوطه فرار کردند .
بیست دقیقه بعد از رسیدن آنها به منازل خود ، کاتیا کهاندکی آرام تر شده بود ، همرا ش لوئیزا و تعدادی از همسایگان ، با یک خودروبه محل برخورد باز گشتند . ولی موجود عجیب دیگر آنجا نبود . کاتیا گفت : با اینحال ما توانستیم علف های له شده را ببینیم و بویی را که شبیه به بوی گوگرد یاآمونیاک بود ، حس کنیم . »
اخبار این حادثه به سرعت در میان همسایگان پیچید و در حدودساعت 10 و30 دقیقه ی صبح فردا به گوش اوبیرا جارا فرانکو رودریگز » رسید . او یکحقوقدان 42 ساله اهل وارژینها و استاد دانشگاه بود که از سال های دهه ی 1970 بهبعد به صورت جنبی در باره ی اشیای پرنده ی ناشناس تحقیق و مطالعه می کرد . ابتدایکی از مغازه داران محل به او تلفن زد و گفت که چند دختر موجودی عجیب شبیه به یکهیولای کوچک را دیده اند .
گرچه این خبر جالب به نظر می رسید ، ولی اوبیراجارا آن راجدی نگرفت . با این حال تا غروب شایعات چنان قوت گرفتند که او مصمم شد شخصا در اینباره تحقیق کند رودریگز برای این کار از دوستی به نام سرجیو » که در ایستگاهتلویزیونی محلی کار می کرد ، کمک گرفت .
چندین روز طول کشید تا آنها محل زندگی کاتیا و خواهران داسیلوا را پیدا کنند . اکنون دیگرانواع شایعات که گاه متناقض به نظر می رسیدند ، دهان دهان در سراسر شهر پخش شدهبود.
عده ای می گفتند که پلیس نظامی موجود عجیبی را گرفته و بهبیمارستان محلی منتقل کرده است . آنان می گفتند که این موجود شکمی بزرگ شبیه نباردار داشته و صدایی شبیه به گریه از او در می آمده است .
اوبیرا جارا می گوید : ما با پسری صحبت کردیم که می گفتجریان دستگیری را دیده است . ولی حرف هایش چندان جدی به نظر نمی رسید خیلی کودکانهو مغشوش حرف می زد . »
آنها نشانی زنی را گرفتند که گفته می شد او هم شاهد ماجرایدستگیری آن موجود بوده است .
اوبیراجارا تعریف می کند : . ولی زمانی که به او نزدیکشدیم ، از ما گریخت . شوهر این زن سعی کرد او را متقاعد کند تا با ما حرف بزند ولیاو زیر بار نرفت .
بالاخره اوبیراجارا رودریگز توانست با سه نفری که اولین بارموجود عجیب را دیده بودند گفت و گو کند . آنها هنوز هم موقع صحبت در باره یمشاهدات خود ، هیجان زده بودند و هر سه هنگام تعریف داستان به گریه افتادند . درروزهای بعد فرصتی پیش آمد او چند بار دیگر در این باره از ایشان پرس و جو کند . هرسه نفر هر بار جزئیات را به صورت مشابه و بی هیچ تغییر بیان کردند و در آغاز صحبتگریه کردند . رودریگز متقاعد شده بود که آنان راست می گویند .
با این حال بازار شایعات همچنان داغ بود . یکی از پرستارانبیمارستان محلی در ملاقات با رودریگز، با اکراه فراوان تعریف کرد که در شب بیستمژانویه یکی از بخش های بیمارستان را به مدت چندین ساعت بسته بودند و هیچ کس حتیبیماران ، ملاقات کنندگان و کارمندان بخش را به آنجا راه ندادند . بیرون ساختمانسربازان و خودروهای نظامی توقف کرده بودند و پزشکانی ناآشنا از شهرهای دیگر بهآنجا آمده بودند .
بعدا در روز دوشنبه بیست و دوم ژانویه همه ی پرسنلبیمارستان را یک جا جمع کردند و به آنها سپردند که باید همه ی وقایع آخر هفته رافراموش کنند چون کل ماجرا یک مانور آموزشی برای آمادگی پزشکان و پرسنل نظامی بودهاست .
سپس به آنها گفتند که اگر کسی ، به خصوص حقوقدانی به ناماوبیرا جارا ، در این باره پرس و جو کرد ، باید همه چیز را کتمان کنند .
گفته می شد که موجود مورد نظر را از بیمارستان محلی بهبیمارستان کوچک تری که در منطقه ای خلوت تر قرار داشت ، به نام بیمارستان هیومانتیاس» منتقل کرده بودند .
طبق یک گزارش ، این موجود را که مشخصا مرده بود ، درپارکینگ بیمارستان هیومانتیاس داخل جعبه ای روباز دیده بودند . گفته می شد که 50نفر شامل افراد نظامی ، پزشکان و سایرین در بیمارستان پیرامون جعبه ی حامل موجودعجیب ایستاده و ناظر بودند که چند پزشک به وسیله ی یک پنس داشتند زبان باریک ،بلند و سیاه او را از دهانش که شبیه به یک شکاف ساده بود ، بیرون می کشیدند .
شایعات حتی در مدارس هم رواج داشتند ، از جمله آن که از قولنوجوانی خبر رسیده بود که : پدرم در باره ی موجود فرازمینی با من صحبت کرده وگفته است که همه ی اینها واقعیت دارند و او در این باره فیلمی را دیده است . »
این پدر به فرزندش توصیه کرده بود که در این باره با کسیحرف نزند ؛ زیرا مسئله ، خطرناک است .
اوبیرا جارا رودریگز سری هم به ستاد پلیس نظامی منطقه زد وبا فرمانده آنجا که یک سرهنگ دوم بود ، گفت و گو کرد . فرمانده در اظهارات خودتاکید کرد که چیزی در مورد موجود عجیب و غریب نمی داند و پیشنهاد بررسی موضوع راداد . طی چند روز بعد اوبیرا جارا کرارا به ستاد پلیس نظامی تلفن زد ولی با اینحال دیگر موفق به گفت و گو با فرمانده نشد .
یک یا چند روز بعد ، یکی از دوستان او با یک زن پلیس که درروز یکشنبه ، 20 ژانویه در نوبت کاری خود مشغول خدمت بود ، گفت و گو کرد . اوتعریف کرده بود که : آن روز صبح ، پلیس چند مورد ، تماس تلفنی اضطراری داشت کهطی آنها مردم اظهار می کردند ناظر هیولایی کوچک » بوده اند . اول فکر کردیم کهقضیه شوخی است و توجهی به آنها نکردیم . »
تا حدود یک ماه ،پژوهش ها با این فرض که تنها یک حادثه رویداده است ، ادامه یافت . در واقع اوبیرا فکر می کرد که موجود گرفتار شده همان بودهاست که آن سه نفر در عصر روز 20 ژانویه دیده بودند . مسئولان می کوشیدند تا حادثهرا مسکوت نگه دارند . آنچه متناقض می نمود ، این بود که طبق برخی از شایعات ، موجود عجیب را صبح روز20 ژانویه و قبل از آن که سه زن جوان آن را ببینند ، گرفتار کرده بودند .
، ,ی , ,» ,موجود ,بودند ,که در ,بود که ,بود ، ,موجود عجیب ,با این
درباره این سایت